كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

كياناي مامان

بهانه من

نميدونم چرا اين روزا دلم همش هواي شعروشاعري ميكنه...آخه يه زماني من خيلي اهل احساس بودمو هرچي شعر قشنگ بود هر جا ميخوندم يادداشت ميكردم ....يادش به خير همشونو دارم ...شايد به خاطر حال وهواي بهار باشه كه دلم ميخواد برات شعر بنويسم..نميدونم هرچي كه هست حال خوشيه...پس تقديم به گل بي زوال زندگيم....كياناي مامان قد كشيدي درون چشمانم ساده وبي ريا وبي ترديد لحظه اي در دلم جوانه زدي خوب وزيبا وبهتر از اميد آه وقتي شبيه يك لبخند روي لبهاي من ترك خوردي تازه فهميدم اي بهانه من كه رسيدم به خانه خورشيد شاعرانه نگاهاي تورا توی این شعر عاشقانه خود مینویسم برای اینکه تورا میشود از نگاه تو فهمید من نمک...
5 ارديبهشت 1390

داستان مداد

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . - اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . - بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی . صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند . اسم ...
4 ارديبهشت 1390

اردیبهشت ماه

                                                                                                   اردیبهشت ماه         &n...
3 ارديبهشت 1390